تماشاگر سینما

کتاب ها، فیلم ها و روزمرگی هایی که دوستشان دارم

تماشاگر سینما

کتاب ها، فیلم ها و روزمرگی هایی که دوستشان دارم

عرق سرد

عرق سرد


فیلمی از سهیل بیرقی

عرق سرد از نگاه فمینیستی یکی از معدود فیلم های قابل تامل در ۳۶ امین جشنواره ی فیلم فجر بود که به نمایش در آمد

مضمون فیلمنامه ی عرق سرد بر اساس یک داستان واقعی  نوشته شده است . داستانی درباره ی یکی از موفق ترین ورزشکاران زن ایرانی که به خاطر عدم رضایت همسر توان شرکت در مسابقات بین المللی و خروج از کشور را ندارد.

فیلم عرق سرد به زیبایی قانون اساسی مربوط به محدودیت های زنان را به نقد می کشد و چون   یک نمونه ی مستند و  واقعی  در بیرون فضای فیلم وجود دارد هیچ نوع برچسبی مبنی بر سیاه نمایی و یا اغراق را بر نمی تابد

بازی بسیار زیبا و قابل تامل باران کوثری در نقش زن داستان و امیر جدیدی همسر وی به حدی تاثیر گذار است که در بسیاری جاها مخاطب را میخکوب خود می کند.

در صحنه ای امیر جدیدی به همسرش این وعده را می دهد که اگر مهر خود را ببخشد به او اجازه ی خروج از کشور می دهد اما بلافاصله بعد از خروج از محضر او نامه ی مجوز را جلوی چشمان زن پاره می کند.

امیر جدیدی موفق شده چهره ی جدیدی از رذالت مردانه را به نمایش بگذارد.

همسر موجه و با شحصیت که از نگاه جامعه بسیار متین و هنجار است و اتفاقا این زن است که تکه ی ناهمگون و ناهنجار جامعه را به ظاهر تشکیل می دهد.

اما همه ی اینها زمانی خراب می شود که نگاه مردانه در انتهای فیلم‌ به طرز بسیار گل درشت و غیر قابل هضمی تمام ناحقی هایی که بر علیه زنان در قانون ایران وجود دارد را به گردن خودشان می اندازد.

فیلمنامه در جایی مسءول تمامی این اتفاقات بدی را که برای شخصیت یک داستان یعنی زن ورزشکار رخ می دهد را به گردن مربی خبرچین و مرد ذلیل او می اندازد. زنی که با وجود مربی گری در فدراسیون کاملا جانب شوهر زن را گرفته و به خاطر حسادت یا هر چیز دیگری جلوی راه دختر مانع تراشی می کند و در نهایت دستش برای قهرمان فیلم رو می شود.

فیلمنامه به تلخ ترین و ناجوانمردانه ترین شکل ممکن دوستی ها و رفاقت های زنانه را به چالش می کشد و می گوید اگر در حق زنان اجهافی رخ داده مسءولیتش به عهده ی خودشان است.

این اوج شانه خالی کردن و بی تفاوتی یک هنرمند آگاه از جنس مردانه است که در جایی که به وضوح حق را به زنان می دهد باز هم شانه خالی می کند و ظلم مردانه را نمی پذیرد و با ریشه یابی غیر منطقی آنرا به گردن جنس دوم می اندازد.

این نگاه تا زمانی که در جامعه ی ایرانی باشد امید به هیچ نوع پیشرفتی در این جامعه حتی از نگاه روشنفکران وجود نخواهد داشت و تا زمانی که تغییر نکند  فاتحه ی رشد منطقی و هماهنگ با جوامع مدرن در جامعه ی ایرانی تا ابد  خوانده است.



مغزهای کوچک زنگ زده


مغز های کوچک زنگ زده



فیلمی از هومن سیدی ست که اکنون در سینماهای تهران در حال اکران است.


این فیلم در جشنواره ی امسال موفق به کسب جوایز متعدد شد و از سوی مخاطبان و منتقدان مورد تحسین بسیار قرار گرفت.

هومن سیدی کارگردان بازیگر و نویسنده ی جوان و با استعدادی ست که در این‌چند سال اخیر فیلم هایش خوش درخشیده و از جانب منتقدان اقبال فراوان یافته. 

اما موضوع مهمی که در مورد آثار سیدی به چشم می آید تاثیر پذیری زیاد او از سینمای آمریکاست. به ویژه فیلم های محبوبی که می بیند و از آنها تاثیر می گیرد.

اما نکته ی مهم اینجاست که سیدی که توانایی ایرانیزه کردن مضامین آمریکایی را ندارد. چیزی که می سازد به خاطر فضای غریبش در ابتدا نظر مخاطب را جلب می کند اما پس از مدتی دل مخاطب را می زند.

فیلم های سیدی آنقدر  فضای غریب و ناشناخته ای دارد و آدم هایش عجیب و دور از دسترس اند که مخاطب شاید تنها یک بار تمایل داشته باشد که با کنجکاوی به کنکاش در شخصیت این کاراکترها و داستان زندگی شان بپردازد. اما وقتی به انتهای فیلم می رسد و چیز خاصی دستگیرش نمی شود بعید می دانم تمایل به دیدن دولاره ی صحنه های اعصاب خرد کن آن بنشیند.

مغزهای کوچک زنگ زده در بهترین حالت تاثیر جدی از فیلم سعید روستایی گرفته است. اما ابد و یک روزی که روستایی ساخته صد در صد ایرانی ست و حال و هوای آنرا هر ایرانی می شناسد و بارها آن را می بیند و برای آدم های درون آن قصه اشک می ریزد.

اما مغزها در عرصه ی پرداخت و کارگردانی و سبک به شدت هالیوودی زده ست و خیلی جاها آدم خیال می کند یک پادشهر خیالی را تصویر می کشد. این ارزشمتد بود اگر حرف مهمی پشت خود داشت. اما متاسفانه صرفا نمایش یک اجتماع به شدت سیاه و زنگ زده است که اگر برای سعید روستایی هزاران نمونه ی واقعی داشت برلی این فیلم با غرابت فضای در از دسترسش حتی یک نمونه هم نمی وان یافت و همین مخاطب را در انتها دل زده می کند و با حال خوبی از سینما بیرون نمی رود.

سیدی به زعم‌نگارنده باید بیشتر از آنکه بخواهد از سینمای هالیوود تقلید کند صرفا آموزش ببیند که آن سینما چگونه فرهنگ خودش را به درستی پرداخته و به خورد مخاطب می دهد و حتی با ایجاد زرق و برق باعث می شود که مخاطب غیر آمریکایی نیز هوس کند شبیه آنها باشد نه اینکه دل زده از فیلم و آدم هایش نه بتواند نتیجه ی درستی از این همه سیاهی و تلخی بگیرد و نه اینکه حس مثبتی از دیدن این فضا و آدم هایش دریافت کند.

اما به هر حال هومن سیدی یک استعداد جوان در عرصه ی سینمای امروز ایران است که باید به توانایی هایش ایمان داشته باشد و با بداند که مخاطب او را و آثارش را جدی میگیرد.