تماشاگر سینما

کتاب ها، فیلم ها و روزمرگی هایی که دوستشان دارم

تماشاگر سینما

کتاب ها، فیلم ها و روزمرگی هایی که دوستشان دارم

خداحافظ شابرول

  

 

 

در ماهنامه ی فیلم  شهریور ماه ، شماره 414 ، دوستی در یکی از مقالاتش به کلود شابرول و سینمای منحصر به فرد او پرداخت و سعی کرد در مقاله ای با عنوان "شابرول در هشتاد سالگی" به وسوسه ای که از زمان "سرژ زیبا" اولین فیلم شابرول  گرفتارش کرده بود پاسخ دهد. خواندن این جمله ی آن مقاله " شابرول حالا هشتاد سال دارد و هنوز فیلم می سازد"  و همزمان خبر در گذشت وی در روز یکشنبه 12 اگوست 2010  دقیقا برای من نیز  آن لذت و عذابی که همزمان و یکجا از دیدن فیلم هایش نصیبم می شد را با هم داشت.

کلود شابرول  24 ژوئن سال 1930 در پاریس به دنیا آمد. گفته شده که وی ابتدا در دانشگاه پاریس به تحصیل داروشناسی پرداخت و سپس در مدرسه ی آزاد علوم سیاسی ثبت نام کرد، ظاهرا شابرول پس از اتمام دوره ی خدمت نظامش به سمت سینما کشیده شد و به مدت کوتاهی در قسمت روابط عمومی شعبه ی فرانسوی کمپانی فاکس قرن بیستم به کار پرداخت و در دهه ی پنجاه با پیوستن به مجله ی "کایه دو سینما" به کار حرفه ای سینمایی روی آورد. مجله ی کایه دو سینما در سال 1951 توسط آندره بازن و ژاک دونیول تاسیس شد که شابرول و گروهی دیگر از منتقدان جوان از جمله فرانسوا تروفو، ژان لوک گدار ، ژاک ریوت و اریک رومر را دور هم آورد که همه گی بعد ها کارگردان های اصلی موج نو شدند چرا که پس از جنگ با تماشای فیلم های بزرگ آمریکایی از دهه های گذشته  و تماشای فیلم های کلاسیک فرانسوی  از طریق آرشیو بی نظیر سینما تک فرانسه  که آن هم به کوشش  ژرژ فرانژو و هانری لانگلوا تاسیس شده بود، بیش از هر نسل دیگری با تاریخ سینما آشنا بودند. شابرول و منتقدان جوان کایه دو سینما در اوایل دهه پنجاه نقد های کوبنده ای مبنی بر  مبارزه با سنت کیفیت  حاکم بر سینمای آن روز فرانسه نوشتند و مخالف جدی این سنت بودند که تاکید بسیار بر دیالوگ و پیرنگ داشت و در آن چهره ی اصلی سینمای ادبی تئاتری ان روز فرانسه، فیلمنامه نویس بود و کارگردان تنها وظیفه ی ساختن تصویر برای متن ها را داشت. این منتقدان جوان برخی کارگردان های  فرانسوی و آمریکایی مثله: گانس، ویگو، رنوار، کوکتو، برسون  و  ولز، هیچکاک، لانگ، فورد که به رغم محدودیت سیستم استودیویی توانسته بودند نقطه نظر های شخصی خود را در فیلم ها اعمال کنند را می ستودند. مبارزه ی این منتقدان جوان از طرفی  هم جنبه ی زیبایی شناختی داشت و هم جنبه ی اقتصادی چرا که در آن سالها کمک های دولتی برای ساخت فیلم تنها در اختیار مرکز ملی سینمای فرانسه  قرار می گرفت و کارگردان ها بر اساس حسن شهرتشان چه در تئاتر و چه در سینمای آن سالها حائز صلاحیت برای ساخت فیلم شمرده می شدند و بنابراین  تعداد اندکی از کارگردان های جدید می توانستند امیدوار باشند که بتوانند به صنعت فیلمسازی وارد شوند.  تا اینکه در سال 1959 قوانین کمک به تولید فیلم تغییر کرد و دولت تنها با دریافت فیلمنامه به کسی که اولین فیلمش را می ساخت کمک مالی می کرد و همین گشایشی شد برای موج نو تا صد ها کارگردان جدید خود تهیه ی فیلم هایشان را بر عهده بگیرند. 

  

ادامه مطلب

نظرات 2 + ارسال نظر
امیررضا تجویدی 28 شهریور 1389 ساعت 12:14

سلام مهناز جان
عالی بود...می تونم بگم بهترین یادداشتی بود که ازت تا حالا خونده بودم
مرسی
خدا بیامرزه شابرول فقید رو...ماده غزال ها تا عمر دارم یادم نمیره

به پای یادداشت های فوقالعاده ی تو نمیرسه امیر جان.

سینا حبیبی 30 شهریور 1389 ساعت 15:24 http://killing-dogs.blogfa.com

سلام مهناز جان
مطمئنا بی نهایت ناراحت بودم ، کلود شابرول فیلم ساز محبوبم بود از او فیلم بد ندیده بودم ، دست و دلم نیامد حتی برای فوتش چیزی بنویسم خوشحالم که تو برایش نوشتی ممنون !

ممنون از تو...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد